قوله تعالى و تقدس: تتجافى جنوبهمْ عن الْمضاجع باز مىخیزد پهلوهاى ایشان از خوابگاههاى ایشان، یدْعون ربهمْ خداوند خویش را میخوانند، خوْفا و طمعا بیم و امید، و مما رزقْناهمْ ینْفقون (۱۶) و از آنچه ایشان را روزى دادیم نفقه میکنند.
فلا تعْلم نفْس نداند هیچ کس، ما أخْفی لهمْ که آن چه چیزست که پنهان کردند و پوشیده ایشان را. منْ قرة أعْین از روشنایى چشم، جزاء بما کانوا یعْملون (۱۷) پاداش آنچه میکردند.
أ فمنْ کان موْمنا آن کس که گرویده بود، کمنْ کان فاسقا چون آن کس است که از فرمان بردارى بیرون بود؟ لا یسْتوون (۱۸) هرگز یکسان نباشند.
أما الذین آمنوا و عملوا الصالحات اما ایشان که بگرویدند و نیکیها کردند، فلهمْ جنات الْمأْوى ایشانراست بهشتها نزلا بما کانوا یعْملون (۱۹) آن پاداش ایشان است بآنچه میکردند.
و أما الذین فسقوا و اما ایشان که بیرون شدند از فرمان، فمأْواهم النار بازگشتنگاه ایشان آتش است، کلما أرادوا أنْ یخْرجوا منْها هر گه که خواهند از آن بیرون آیند، أعیدوا فیها ایشان را بآن مىبرند و قیل لهمْ و ایشان را گویند، ذوقوا عذاب النار چشید عذاب از آتش، الذی کنْتمْ به تکذبون (۲۰) که آن را بدروغ مىداشتید و مىگفتید که دروغ است.
و لنذیقنهمْ من الْعذاب الْأدْنى و مىچشانیم ایشان را از عذاب این جهانى دون الْعذاب الْأکْبر فرود از عذاب مهین، لعلهمْ یرْجعون (۲۱) تا مگر باز گردند.
و منْ أظْلم ممنْ ذکر بآیات ربه و کیست ستمکارتر ازو که پند دهند او را بسخنان خداوند او؟ ثم أعْرض عنْها آن گه پس روى گرداند از آن، إنا من الْمجْرمین منْتقمون (۲۲) ما از ناگرویدگان کینکشانیم.
و لقدْ آتیْنا موسى الْکتاب موسى را نامه دادیم، فلا تکنْ فی مرْیة منْ لقائه نگر که در گمان نباشى از دیدار او، و جعلْناه هدى لبنی إسْرائیل (۲۳) و او را نشانى کردیم راه شناختن را از بهر بنى اسرائیل.
و جعلْنا منْهمْ أئمة و ازیشان پیشوایان کردیم، یهْدون بأمْرنا که راه مىنمودند بفرمان ما، لما صبروا آن گه که شکیبایى کردند و کانوا بآیاتنا یوقنون (۲۴) و بسخنان ما بىگمانان بودند.
إن ربک هو یفْصل بیْنهمْ یوْم الْقیامة خداوند تو اوست که کار برگزارد میان ایشان روز رستاخیز، فیما کانوا فیه یخْتلفون (۲۵) در آنچه ایشان جدا جدا میگویند و جدا جدا مىروند.
أ و لمْ یهْد لهمْ باز ننمود با ایشان، کمْ أهْلکْنا منْ قبْلهمْ که چند هلاک کردیم و کشتیم پیش از ایشان، من الْقرون از گروه گروه، یمْشون فی مساکنهمْ آنک مىروند در نشستنگاههاى ایشان، إن فی ذلک لآیات در آن نشانهاى روشن است، أ فلا یسْمعون (۲۶) بنمىشنوند.
أ و لمْ یروْا نمىبینند، أنا نسوق الْماء که ما آب میرانیم، إلى الْأرْض الْجرز در زمین تهى از نبات، فنخْرج به زرْعا بیرون مىآریم بآن آب کشت را، تأْکل منْه تا میخورد از آن، أنْعامهمْ و أنْفسهمْ ستوران ایشان و ایشان خویشتن، أ فلا یبْصرون (۲۷) نمىبینند؟
و یقولون متى هذا الْفتْح و میگویند کى است این روز داورى، إنْ کنْتمْ صادقین (۲۸) بازنمائید اگر راست مىگویید.
قلْ یوْم الْفتْح بگو در روز داورى، لا ینْفع الذین کفروا إیمانهمْ سود ندارد ناگرویدگان را گرویدن ایشان، و لا همْ ینْظرون (۲۹) و نه بر ایشان مهلت دهند.
فأعْرضْ عنْهمْ روى گردان ازیشان، و انْتظرْ إنهمْ منْتظرون (۳۰) و چشم میدار که ایشان چشم مىدارند.